آقاسیاهپوش (سید عبدالله) سنگر
آقا پسر کجا ؟!
آقا پسر کجا ؟!
رفته بودم سرِ کوچه دو عدد نان بخرم
و کمی جنس بفرموده ی مامان بخرم
از قضا چشم من افتاد به یک دوشیزه
قصد کردم قدحی " ناز "از ایشان بخرم
ناز از دلبر طنّاز ،خریدن دارد
بهترآن است که از دافِ پری سان! بخرم
بس که ابروی"تتو" با مژه اش سِت شده بود
مانده بودم چه از آن سرو خرامان بخرم
لبِ غرق رُژ و گیسوی فَشن را باید..
شده حتّی به شبی رفتنِ زندان،بخرم
بی خیالِ رصد"گشت"شدم یک لحظه
تااگرهم شده با چنگ و دندان بخرم...
که به خود آمده،دیدم به سرش شالی نیست!
به کجا میروم اینگونه شتابان! بخرم!
نکند دوره چهل سال عقب برگشته
یا که من آمدم از عهد رضاخان بخرم!
باتعجّب و کمی دلهره گفتم ؛بانو!
بهرتان روسری اندازه ی " روبان"! بخرم؟
گفت؛ با لحن زنانه " برو گم شو عوضی"!
پسر "مش صفرم"!، آمده ام نان بخرم!!!
تا زنده ایم قدر یکدیگر را نمیدانیم
فقیری به ثروتمندی گفت:
اگر من در خانه ی تو بمیرم،
با من چه می کنی؟
ثروتمند گفت:
تو را کفن میکنم و به گور می سپارم.
فقیر گفت:
امروز که هنوز هم زنده ام، مرا پیراهن بپوشان، و چون مُردم، بی کفن مرا به خاک بسپار ....!
حکایت بالا حکایت بسیاری از ماست؛که تا زنده ایم قدر یکدیگر را نمیدانیم ولی بعد از مردن هم، میخواهیم برای یکدیگر سنگ تمام بگذاریم.
شهید بلباسی
چند شب دیدم شهید_بلباسی موقع خواب نیست ،
برام جای سوال بود
که چرا وقتی همه خوابند و موقع استراحته ایشون نیستند.
یک شب به صورت اتفاقی ساعت از دوازده شب گذشته بود؛
ایشون رو دیدم
متوجه شدم شهید بلباسی
شب ها وقتی بیشتر رزمنده ها خواب هستند و درگیر کار نیستند؛
ایشون میرفتند داخل کیسه ها رو پُر میکردند و با ماشین کیسه ها رو جا به جا میکردند
و مشغول سنگرسازی بودند.
ازطرف خدا به خلق خدا ،
ازطرف خدا به خلق خدا ،
تفاوت دیدگاه
تفاوت دیدگاه
همه ی زندگی،صحنه های یک فیلم است.
همه ی زندگی،صحنه های یک فیلم است.
تو را از شیر می گیرند
تا بوی کودکیت را از یاد ببری ..!
و این اولین تجربه انسان است
برای از دست دادن چیزی که دوستش می دارد.
و بعدها ياد می گیری که خیلی چیزها را که دوست داری از دست بدهی؛
از عروسک هایت
تا آدم های دور و برت
تا پدر،مادر،خواهر،برادر
همسر،فرزند
رفیق ،
سلامتی
و عشق های فراموش نشدنی
مثل فیلم ها !
گاهی حال دلمان خوب نیست
و گاهی حال جسممان
باید بدانیم تقدیر دست اوست و انچه نوشته بی شک اتفاق خواهد افتاد
اما گاهی دعاهایمان سپر بلا میشود
چه به وقت گرفتاری و چه بیماری
اما باید دانست
همه ی زندگی،صحنه های یک فیلم است.
از هر سکانس و صحنه فیلم باید لذت برد
نگران آخر فیلم نباشید ،
هر وقت فیلم تمام شد خودش می نویسد :
"پایان"
فقط سعی کنید پایانش در شما خودشناسی و خداشناسی بوجود آورده باشد
دارایی ما مقدار کمک ما به دیگران هست
مردی خسیس تمام دارایی اش را فروخت و طلا خرید.
او طلاها را در گودالی در حیاط خانه اش پنهان کرد.
او هر روز به طلاها سر میزد و آنها را زیر و رو میکرد.
تکرار هر روزه این کار یکی از همسایگانش را مشکوک کرد.همسایه، یک روز مخفیانه به گودال رفت و طلاها را برداشت.
روز بعد مرد خسیس به گودال سر زد اما طلاهایش را نیافت.
او شروع به شیون و زاری کرد و مدام به سر و صورتش میزد.
رهگذری او را دید و پرسید: چه اتفاقی افتاده است؟مرد حکایت طلاها را بازگو کرد.
رهگذر گفت:این که ناراحتی ندارد. سنگی در گودال بگذار و فکر کن که شمش طلاست،تو که از آن استفاده نمیکنی، سنگ و طلا چه فرقی برایت دارد؟
ارزش هر چیزی در داشتن آن نیست بلکه در استفاده از آن است.
اگر خداوند به زندگی شما برکتی داده است و شرایط مناسبی دارید پس به فکر دیگران نیز باشید.
بخشش مال همچون هرس کردن درخت است پول با بخشش زیادتر و زیادتر میشود.دارایی شما حساب بانکیتان نیست.
( آیا پیامبر اکرم ص در نماز به خود سلام می داد ؟)
( آیا پیامبر اکرم ص در نماز به خود سلام می داد ؟)
اگر پیامبر اکرم هم مثل ما نماز میخوانده، یعنی میگفته شهادت میدهم که محمد بنده و رسول خداست. باید بر خودش صلوات میفرستاده و در سلام به خودش سلام میکرده است. اما شهادت دادن به رسالت خود و سلام و صلوات بر خود بی فایده است.
نتیجه میگیریم نمازی که ما میخوانیم، با نماز پیامبر اکرم (ص) تفاوت دارد. پس از عبارات نماز میتوان فهمید، نماز زمان پیامبر نیست و تحریف شده است.
پاسخ به شبهه
صورت نماز نبی خدا (ص)
دلایلی تاریخی بر این مسئله وجود دارد که شکل کلی نماز فعلی، به صورت همان نمازی است که نبی خدا (صلی الله علیه و آله) میخواندند. از ایشان نقل شده است: «صلّوا کما رأیتمونی أصلّی؛ همان طور که نماز میخوانم، شما هم بخوانید» بنابراین ایشان:
- در اذان و اقامه به نبوت خود شهادت میدادند.
- در تشهد نماز به عبودیت و رسالت خود گواهی میدادند.
- در سلام اول نماز به خود سلام میگفتند. (البته برخی دیدگاههای فقهی در شیعه و سنی می گویند سلام نماز، ادامه تشهد است و این دیدگاه به آن معناست که شهادت میدهم سلام خداوند بر پیامبر اکرم (ص) است؛ نه اینکه من سلام میفرستم) (عروه الوثقی, ج۲, باب التسلیم)
به اندازه آب خوردن ما را نمی خواهند
به اندازه آب خوردن ما را نمی خواهند
مرحوم فشندی تهرانی می گوید:
«در مسجد جمکران اعمال را به جا آورده ،به همراه همسرم بر می گشتم .در راه ،آقایی نورانی را دیدم که داخل صحن شده ،قصد دارند به طرف مسجد بروند.
با خود گفتم :این سید در این هوای گرم تابستان تازه از راه رسیده و [حتماً]تشنه است.به طرف سید رفتم و ظرف آبی را به ایشان تعارف کردم . [سید ظرف آب را گرفت و نوشید] و ظرف آن را برگرداند در این حال عرضه داشتم :آقا شما دعا کنید و فرج امام زمان را از خدا بخواهید تا امر فرج ایشان نزدیک شود!
آقا فرمودند :
«شیعیان ما به اندازه آب خوردنی ،ما را نمی خواهند. اگر بخواهند ،دعا می کنند و فرج ما می رسد».
این سخن را فرمود و تا نگاه کردم کسی را ندیدم. فهمیدم که وجود اقدس امام زمان (عجل الله تعالی فرجه)را زیارت کرده ام و حضرتش ،امر به دعا کرده است»
[کتاب شیفتگان حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نوشته :احمد قاضی زاهدی جلد ۱
صفحه ۱۵۵]
واقعا شنیدن این مطلب از مولایمان بسیار دردناک است که ایشان فرمودند که ما ایشان را حتی به اندازه ی آب خوردن هم نمی خواهیم..
درست است ؛ می دانیم که ما منتظر واقعی نبودیم ؛ اما این را می دانم که هر صبح جمعه در دعای ندبه با چشمان گریان میگوییم:
مَتی نَنتَقِعُ مِن عَذبِ مآئِکَ فَقَد طالَ الصَّدی
آری مولای مهربانم ، کی از چشمه ی آب زلال تو بهره مند می شویم که تشنگی به درازا کشید...
شادی دیگران
روزی مردی عبوس از بازار عبورمی کرد دیوانه ای را دید یک جا نشسته و پارچه ای در برابر خود پهن کرده و فریاد می زند : از من بخرید من پرفروش ترینم بیایید از من بخرید .مردی جلو رفت و جماعتی را دید که به دیوانه می خندند.مرد خواست تفریح کند.
پس گفت: ای تاجر توانگر چه کالایی داری که اینقدر پرفروش است ؟
دیوانه گفت: نمی بینی؟
مرد به تمسخر گفت: جزدیوانه ای ژنده پوش و پارچه ای کهنه هیچ نمی بینم .جماعت زیر خنده زدند و دیوانه در دم گفت:
همین ...این است ... من خنده می فروشم!
مرد گفت: ای ابله ! تو که خنده می فروشی چه باز می ستانی ؟
دیوانه خندید و گفت: شادی... آیا در دنیا معامله ای پرسودتر از این سراغ داری؟